اساسی ترین شاخص ارزیابی وضعیت اشتغال کشور نرخ بیکاری است.
رابطه نرخ بيكاري:
نرخ بیکاری از نسبت تعداد بیکاران به کل جمعیت فعال کشور ضرب درصد به دست می آید.
آنچه در سنجش تعداد بیکاران اتفاق می افتد، گاهی با احساس عمومی جامعه از بیکاری سازگار نیست؛ چرا که طبق تعریف، کسانی را که از جست و جوی شغل دلسرد شده اند بیکار محسوب نمی کنند!
همۀ کسانی را که به صورت پاره وقت مشغول به کارند شاغل به حساب می آورند، در حالی که آنها در جست و جوی شغل تمام وقت هستند و خود را شاغل به حساب نمی آورند. همۀ کسانی را که در غیر از زمینه تخصصی شان مشغول به کار و فعالیت باشند، شاغل محسوب می کنند. برخی افراد نیز ممکن است به دلایلی مانند اشتغال در بخش غیررسمی یا به امید بهره مندی از بیمۀ بیکاری و ... با مأموران آمارگیری دربارۀ وضعیت شغلی خود با صداقت برخورد نکنند.
این دلایل سبب می شود که نرخ بیکاری از مقدار واقعی اش فاصله داشته باشد ولی در هر صورت همچنان بهترین سنجه برای مشخص شدن وضعیت بیکاری در جامعه است.
برخی افراد ممکن است به دلایل مختلف شغل خود را رها کنند و به جست و جوی شغل بپردازند و تا زمانی که دوباره استخدام شوند، بیکار خواهند بود (بیکاری اصطکاکی). برخی از کارگران هم در پایان فصل کاری خود برای مدتی بیکارند تا فصل کارشان مجدد آغاز شود (بیکاری فصلی). همچنین فناوری و ساختار تولیدی همیشه در حال تغییر است و مهارت های برخی افراد ممکن است تقاضا نداشته باشد (بیکاری ساختاری). اقتصاددانان این میزان از بیکاری را که همیشه در جامعه وجود دارد نرخ طبیعی بیکاری برای یک اقتصاد سالم توصیف می کنند.